فیلم در مورد ورود وکیل به دنیای غرب وحشی است، جایی که اسلحه قانون است و وکالت سودی ندارد. فیلمی جذاب با ریتمی مناسب که جذابیتش را از داستان و پیرنگ اصلی و فرعی اش می گیرد. یک وسترن با شمایل های عین به عینش. با این تفاوت که خبر از سرخپوستان نیست و سواره نظامی وجود ندارد. کلانتری می خواره و ترسو دارد و قدرت شهر در دستان دو گاوچران است. یکی خوب و جنتلمن و دیگری یاغی و دزد دلیجان. یکی در ابتدای فیلم مرگش را عزا می گیرند و دیگری در اواخر فیلم با مرگش پایکوبی می کنند و قهرمانی که تصمیم بحرانی را می گیرد اما جانش را گاوچران خوب نجات میدهد. این فیلم نمادها و استعاره های زیادی دارد و من را بوجد می آورد. پر از نکات جالب نمادین و مفهومی است و چند دیالوگ دارد که بسیار زیبا و پر مغز هستند و نه تنها مضمون فیلم را بیرون می ریزند بلکه صحنه هایی از فیلم را نیز برای بیننده مجددا تداعی می کنند. مثل دیالوگ رییس قطار به سناتور یا همان وکیل سابق در مورد خدمتش به او به خاطر کشتن والانس نه به خاطر سناتور بودنش و ما میدانیم که وکیل این کار را نکرده بلکه مردی این کار را کرده که اکنون مرده و سناتور برای پاسداشت او بازگشته است.موارد معدودی هست که چندان پرداخت نشده اند و بهتر بود بازنویسی می شدند. مثل حضور روزنامه نویسی در شهری با مردمان بیسواد.فیلم با ورود زن و مردی به شهر آغاز میشود خیلی زود می فهمیم که مرد سناتور است و آدم مهمی است و روزنامه میخواهد با او مصاحبه کند. آن ها برای خاکسپاری مردی آمده اند. در مصاحبه به قلب داستان وارد می شویم. جایی که برای اولین بار مرد در زمان مجردی اش به شهر وارد می شود. در حالی که وکیل است. او توسط راهزنی به نان والانس حسابی مجروح شده است. وکیل مدتی در کنار زن آینده اش فیلمهای دیده شده...
ادامه مطلبما را در سایت فیلمهای دیده شده دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : commentmovie بازدید : 92 تاريخ : چهارشنبه 28 دی 1401 ساعت: 21:52